شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند
نـسیـمی از سرزلـفت بـهـار دنـیا شد تو آمدی و امیــدی به عشق پـیـدا شد تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش زمین برای همیشه پُـرازمسیحـا شد
درـست مـثــل زمــان تــولـد زهــــرا مدیـنه مثـل زمـینهای مکـه زیبـاشد هــزار حـظ مـنــزّه بـه دیــدهاش آمـد همین که چشم ستاره به روی تووا شد و آسمان اگر امروز این همه بالاست بهپـای قـامت طـوبـایی شـمـا پـا شـد صـدای پــای کـریـمــانه تــو مـیآیـد دلـم به پـشـت در خــانــه تـو میآیــد تونورعشقی و حق آفتابتان کرده است دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است مـیان خـیـل هـزارانهـزار بخـشـنده برایجود خودش انتخابتان کرده است قـسم به کـعبه برای شـفاعت فرداست اگرجـواد الائمه خطابتان کرده است
هزار وچهار صد سال میشود که خدا مرا پیاله بهدست شرابتان کرده است خدا سرشته تو را تا که مثل نـور کند کریمی اش به کریمی تو ظهـور کنند مـسیـح سـبز نفـسهای توحـیـاتـم داد شعـاع نـورضریحت به جادهام افـتاد بـرای آنکه خــدا حـاجـت مـرا بـدهـد مرا نوشت مرید وتورا نوشت مراد صدایاول عشقو صدای آخرعشق تـمام عـشقی و ای عشق خانهات آباد
چـگـونه شـکـر بجا آورد اسـیـریکه غلام حلقه به گوش تو بوده مادرزاد رسیده است به رویمهت سلام رضا عــلـی اکــبــر در خـانـۀ امــام رضـا نگاه بیمثلت از تـبار خـورشید است ضریح چشم قشنگت مدار خورشید است کـواکب از جریان تو نـور میگیـرند طلوع نور شما تا دیار خورشید است تو انعـکـاس جـمـال امام خـورشـیدی شبـیه آینهای که کنـار خـورشید است همینکه سردیمان رفت وفصل گرما شدبهگوش خویش سرودم که کارخورشید است قسم به حرمتخاک زمین کربوبلا به آن دیار که مهپارهبار خورشید است جواب کودک خورشید سربریدن نیست جواب نـورگـلوی سحربریدن نیست